نجم ثاقب


 
  فرنگیس ...

مادرم همیشه می گفت : « چقدر شری تو، فرنگ! اصلا تو اشتباهی دنیا آمدی و باید پسر می شدی. هیچ چیزت به دخترها نرفته .  دختر باید آرام و باحیا باشد ، متین و رنگین … » وقتی می دید به حرفش گوش نمی دهم ، می گفت : « فرنگیس ، مردی گفتند ، زنی گفتند … کاری نکن هیچ مردی برای ازدواج نیاید سراغت ! دختر باید سنگین و رنگین باشد.»

وقتی مادرم این طوری نصیحتم می کرد ، حرصم می گرفت ، اصلا هم دلم نمی خواست سنگین و رنگین باشم . چه اشکال داشت شلوار پسرانه پا کنم و چوپان باشم ؟ چه اشکال داشت شب ها دخترها را توی تاریکی بترسانم و خودم بخندم ؟مگر چه اشکال داشت وقتی برای بازی می رفتیم سمت قبرستان ، با هر بهانه ای ، پسرها را بترسانم و آنان را فراری دهم و خودم همان جا بنشینم و بهشان بخندم .

فرنگیس ( خاطرات فرنگیس حیدرپور)

نویسنده : مهناز فتاحی

موضوعات: کتاب خوانی نوروز
[جمعه 1397-01-31] [ 11:22:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  وقتی مهتاب گم شد ...

رفیقی داشتم که می گفت « اینجا _ جزیره مجنون _ جای دیوانه هاست دیوانه هایی که عاشقند عاشقانی که می خواهد از راه میانبر به خدا برسند .

تابستان سال 1365 بود و ما با این رفیق راه ، راه را گم کرده بودم . کجا؟ در جزیره مجنون وقتی که از خط بر می گشتیم .

 پرسیدم : اخوی، ما راه گم کرده ایم. سه راه همت کدام طرف است ؟  دو کلمه بیشتر نگفت مستقیم برو ، می رسی به همت.

همین دو کلمه مختصر را با رفیق راهم _ جلیل شرفی_ عقب و جلو کردیم و سه معنی ژرف از آن بیرون کشیدیم اول اینکه ، راه رسیدن به همت راه مستقیم است .

دوم این که رسیدن به راه مستقیم ، همت می خواهد .

سوم این که راه همت ، راه مستقیم است و راه مستقیم راه همت . 

تمام این جملات به یک نتیجه و مقصد می رسید یک ماه بعد همان جا ، از جزیره مجنون ، رفیق راهم _ جلیل شرفی_ رفت پیش حاج همت و آسمانی شد .

 

سخنان آقا در مورد این کتاب :

 درباره نگارش این کتاب آن چه نوشتم کم است لطف این نگارش بیش از این هاست مقدمه کتاب یک غزل به تمام معنی است.

 

خاطرات علی خوش لفظ

نویسنده : حمید حسام

 

موضوعات: کتاب خوانی نوروز
[پنجشنبه 1397-01-30] [ 11:21:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تفحص ...

چشم ها زل زده بود به محلی که پاکت بیل مکانیکی فرود می آمد. همه را هیجان و اضطراب فراگرفته بود . هر کس می خواست اولین نفری باشد که بدن شهید را می بیند. لب ها می جنبیدند . همه ذکر می گفتند . صلوات بازارش در فکه گرم بود . خورشید دیگر داشت در پشت تپه ها فرو می رفت . سرخ سرخ شده بود هر بار بیل مکانیکی زمین را می کند . با خود می گفتم : « حالا کدام شهید را با چه چهره و مشخصاتی پیدا خواهیم کرد ؟»

تفحص

نویسنده : حمید داود آبادی

انتشارات شهید کاظمی

موضوعات: کتاب خوانی نوروز
[جمعه 1397-01-17] [ 12:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مرد رویاها ...

مرد رویاها، زندگی مردی است که هر دختری در آرزوهای خود او را با اسب سفید در خانه خود مجسم می کند . او که دختری امریکایی را شیفته خود می کند و عشق زمینی را به عشق آسمانی بدل می کند . …

اگر می خواهید رمانی عاشقانه با مضامین بلند عرفانی به سبک اسلامی را بخوانید لحظات زیبای با مرد رویاها بودن را از دست ندهید .

نویسنده : سید مهدی شجاعی

انتشارات : نیستان

 

موضوعات: کتاب خوانی نوروز
[چهارشنبه 1397-01-08] [ 12:30:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اقیانوس مشرق ...

داستان ، داستان عمران بن داوود است که در جست و جوی آب حیات به سمت دریای شمال حرکت می کند و از فرط تشنگی در بیابان لحظات آخر عمر خود را با چشم می بیند که ناگهان سواری می رسدو کوزه ای به دست او می سپارد و او را با پینه دوزی آشنا می کند.

عمران و پینه دوز مسیری در پیش می گیرند به سمت آب حیات …

 

تو هم می توانی با خواندن این داستان تن به اقیانوس مشرق بسپاری .

نویسنده : مجید پور ولی کلشتری

 

موضوعات: کتاب خوانی نوروز
 [ 12:21:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت